مهد کودک
نوروز که خونه پدربزرگ سنندج بودیم مادربزرگ مهاباد خیلی مریض بود و من استرس داشتم از این به بعد تو رو چیکار کنم و کجا بذارم البته از خیلی وقت پیش تصمیم داشتم کم کم بذارمت مهد ولی اینجوری یهویی خیلی استرس زا بود خلاصه تعطیلات تموم شد و برگشتیم مهاباد که دیدم مادربزرگت کلی لاغر شده ولی در کل حالش زیاد بد نبود تا چهارشنبه اومد پیشت اما چهارشنبه تو بیمارستان بستری شد و منم برا آشنا کردنت با مهد پنج شنبه بردمت مهد اولش که فک می کردی می ریم پارک با دیدن محیط بسته مهد کلی جیغ داد زدی و تو نمی رفتی و تاب تاب می خواستی که یکی از مربیای مهد بردتت یه اتاق و سوار الا دلنگت کرد و کلی خوشحال شدی بعدشم کلی با بچه ها این ور اون ور رفتی و خوشی کردی و آخر س...
نویسنده :
مامان کژه
12:07